عاشقانه
یادت هست آن روزهای بهاری شاخه گلی زیبا برایت هدیه آوردم. وگفتم میخواهم آنرا درگوشه ای ازقلبت بکارم. وبه یاد داری چه شد؟ همان موقع بادی آمد وتمام گلبرگ های آن گل زیبا را باخود برد. ومن نگران از پرپر شدن گل عشقم به این سو و آن سو دویدم. و وقتی تمام گلبرگ های آن گل نازنین رایافتم.باخوشحالی به طرفت آمدم. ولی... ولی هرگز تورا نیافتم. بسوزد خانه لیلی ومجنون که رسم عاشقی درعالم انداخت اگر لیلی به مجنون داده میشد دل هیچ عاشقی رسوا نمیشد
Power By:
LoxBlog.Com |